تا به حال خیلی "ترانه" تو وبلاگم نوشتم. ولی تا حالا فکر کردید که ترانه با شعر چه فرقی می کنه؟ یا ترانه سرایان مطرح ایران الان چه کسانی هستند؟
متاسفانه ترانه سرایان در ایران به شدت مظلوم واقع شده اند. در کلیپ های لس آنجلسی هم اگر دقت کنید از نام کارگردان (که همیشه "کوجی زادوری" است) تا نام رقاص آن نوشته شده ولی معمولا اسم ترانه سرا را نمی توانیم پیدا کنیم.
من خودم یه جستجوی جامع در مورد این بحث توی اینترنت کردم و نتایج بسیار جالبی بدست آوردم. احتمالا شما هیچ کدوم حوصله تون نمی گیره در این مورد تحقیق کنید ولی خوندن این مطلب حتما براتون جذاب خواهد بود.
ترانه و ترانه سرایی در ایران
ترانه شاید پر مخاطب ترین نوع شعر باشد. ترانه به مدد سادگی و صمیمیتش و البته حس و عاطفه سرشار، ارتباطی عمیق با مخاطب برقرار می کند.
ترانه شعر مطلق است، فارغ از آرایه های آنچنانی و قلمبه گوی های فلسفی! ترانه با گوشت و پوست ایرانیان گره خورده است. زیباترین و احساسی ترین آثار قومی به خصوص در مورد مفاخر قوم را در ترانه ها می توان جست.
متاسفانه ترانه به واسطه ی یک سری یک سو نگری ها تا مدتها از عرصه ی شاعرانگی معاصر کشور حذف شده بود. خوشبختانه در سالهای اخیر با نگرشی مثبت، فضا برای حضور ترانه سرایان گشوده شد و استعدادهای درخشانی چون: "یغما گلرویی" ، "افشین یداللهی" و ... نشان دادند این قالب معصوم و صمیمی چقدر جا برای نو آوری و شاعرانگی دارد.
به موازات تغییراتی که در زبان و قالب شعر در زبان فارسی روی داد، البته با کمی تاخیر ترانه نیز روزآمدتر شد. پیش از این ترانه در قالب هایی کاملا سنتی و با کلماتی متفاوت از زبان روزمره ی مردم و لاجرم از لحاظ معنایی در فضایی نسبتاً متفاوت با دنیای حقیقی سروده می شدند و استثتاهای کمی به چشم می خورد ( مانند " ماشین مشدی ممدلی" با صدای بدیع زاده، از لحاظ زبانی و "مرا ببوس" با صدای گل نراقی از لحاظ معنا ) . ترانه سرایان معمولا شاعرانی بودند که یا در میان شعرهایشان یکی را آهنگساز انتخاب کرده و بر ان موسیقی می گذاشت یا از آنها دعوت میشد که برای آهنگ یا ملودی ساخته شده ای شعر بنویسند و در نتیجه فضا و لحن همانند شعرهای آن دوران، کهنه و نخ نما میشد. اما چنان که گفتیم بعد از تحولات شعری که به فضای ترانه نیز راه یافت، شرایط تغییر کرد. دیگر لازم نبود قالب ترانه حتما چهار پاره یا مثنوی باشد، لازم نبود کلمات آنچنانی وارد ترانه شود و مفاهیم، کتملا مجرد و ذهنی باشد، در نتیجه ترانه ملموس تر و نزدیکتر به زبان مردم شد.
متاسفانه در جامعه ی ادبی ما نگاه درستی به مقوله ی ترانه و ترانه سرایی وجود ندارد. بسیاری از اهل ادبیات –گرچه ین را مستقیماً ابراز نمی کنند- متوسط ترین غزل سرا را به بهترین ترانه سرا ترجیه می دهند، همچنین وقتی قصد نقد یک ترانه را دارند با معیارهای تخصصی خود به قضاوت می نشینند، غافل از اینکه ترانه دنیایی جدا دارد و معیارهای خود را برای قضاوت می طلبد.
در فضای ترانه های نوین ایران در سالهای گذشته از نام چند نفر نمی توان به سادگی گذشت، شهیار قنبری، ایرج جنتی عطایی و اردلان سرفراز ، که سه ضلع مثلثِ بزرگترین ترانه سرایان ایران را تشکیل می دهند و در ترانه سرایی با سبک هایی متفاوت گام بر می دارند "سرفراز" در فضایی عاشقانه با شعرهایی ساده و البته تصویرگرا : ( من برای زنده بودن جستجوی تازه می خواهم/ خالی از عشق و خاموشم های و هوی تازه می خواهم ، و به بچه های تو و من ) .
"جنتی عطایی" در فضایی قالبا سیاسی و گاهاً سیاست زده، اجتماعی و نسبتا فاخر و پر از تصویر ( مانند رازقی پرپر شد با صدای داریوش و بسیاری از ترانه های گوگوش کمکم کن، ما به هم محتاجیم، خوابم یا بیدارم ).
و "شهیار قنبری" در فضایی عاشقانه و البته اجتماعی، با لحنی خودمانی، تجربه گرا و بسیار گیرا و استفاده از تکنیک هایی مثل داستان سرایی ( مانند: بوی خوب گندم)
زیبا ترین حرف رابگو
چرا که ترانه یما ترانه ی بی هودگی نیست
زیرا که عشق حرفی به هوده نیست.
زیبا و پر حقیقت است قلمت رفیق من
سلام دوست عزیز. با سپاس که به ترانه می پردازی. در جایی از نوشته ات دچار اشتباه شدی.ترانه ی «دو پنجره» - توی یک دیوار سنگی - از «اردلان سرفراز» است نه«شهیار قنبری» .امیدوارم این اشتباه را رفع کنی و در زمینه ی کوشش هایی که برای ترانه می کنی موفق باشی!
سلام دوست عزیز من موسیقی و ترانه های سنتی رو خیلی دوست دارم منتظرت هستم
چه عجب؟؟؟مطلب خوبی بود/لینکت رو تو تغییرات بلاگم چ.ن فکر میکردم که دیگه نمینویسی برداشتم/سریعا برای لینک مجدد اقدام میکنم/موفق باشی.
فراموشم نکردی که ؟ کمی بیمارم و بدلیل تغییر مکان متاسفانه تلفن نداریم . دلم تنگ شده واسه خودم و دوستام . من الان اداره ام اگه می تونی ساعت ۱ تا ۴ بیا که من باشم . ممنونم .
سلام... به نکات خوب و جالبی اشاره کردید . موفق باشید
ترانه مکرم
سلام دوست من
بسیار از شما ممنونم که سر می زنید...البته من اولین نفری بودم که براتون پیام گذاشتم. موفق باشین
ترانه مکرم
بئسیار بد
آواز : آصف
آهنگ ساز : شهرام فرشید
سراینده : فریبرز روشنفکر
نظارت و تنظیم : عماد رضا نکویی
وصف رخسارتو ای کاش آینه با تو نمی گفت
تو شب خودخواهی تو؛ بخت عشق ما نمی خفت
تو حیاط من می باره نامه های پاره پاره
از رو بوم خونه تو؛ دیدنش چه ناگواره
ای دریغا عاشقی رو دفتر مشقی می دیدی
که باید یه روزی آخر؛ خط رو مشقات می کشیدی
ای دریغا عاشقی رو دفتر مشقی می دیدی
که باید یه روزی آخر؛ خط رو مشقات می کشیدی
آینه راس می گفت که چشمات مثل یلداها سیاهه
حسرت روی تو داره؛ اون که اسمش قرص ماهه
آینه راست می گفت که خورشید یه جرقه ست تو نگاهت
پیش قامتت خمیده ست؛ هر چی سرو سر راهت
حرف آینه گرچه راسته؛ اما آخرش نگفتی
قول جاودانگی رو؛ از کدوم آینه شنفتی؟
کاشکی با گذشت ایام؛ حرف آینه برنگرده
تو نمونی و یه آینه؛ نگی قلب شیشه سرده
ای دریغا عاشقی رو دفتر مشقی می دیدی
که باید یه روزی آخر؛ خط رو مشقات می کشیدی
ای دریغا عاشقی رو دفتر مشقی می دیدی
که باید یه روزی آخر؛ خط رو مشقات می کشیدی
آینه راس می گفت که چشمات مثل یلداها سیاهه
حسرت روی تو داره؛ اون که اسمش قرص ماهه
آینه راست می گفت که خورشید یه جرقه ست تو نگاهت
پیش قامتت خمیده ست؛ هر چی سرو سر راهت
حرف آینه گرچه راسته؛ اما آخرش نگفتی
قول جاودانگی رو؛ از کدوم آینه شنفتی؟
کاشکی با گذشت ایام؛ حرف آینه برنگرده
تو نمونی و یه آینه؛ نگی قلب شیشه سرده
ای دریغا عاشقی رو دفتر مشقی می دیدی
که باید یه روزی آخر؛ خط رو مشقات می کشیدی
آواز : شهرام کاشانی
آهنگ ساز : شهرام فرشید
سراینده : فریبرز روشنفکر
نظارت و تنظیم : کوجی
سرنوشت یه روز آبی مارو باهم آشنا کرد
آسمون هرچی صفا داشت به ما بخشیدو وفا کرد
اسم سرنوشتو بردار؛ از خطاهای من و تو
کار آسمون نبوده اشتباهای من و تو
گفتی فایده ای نداره ؛ از گذشته ها نوشتن
کار عاقلانه ای نیست ازتو بن بستا گذشتن
ولی من گذشته ها رو رفته از دست نمیدونم
باز دوباره خواستنت رو راه بن بست نمیدونم
از خدا دوباره خواستم عشق بیگناهمونو
با شکوفه فرش کردم خاک وعده گاهمونو
حرف عاشقونه رو باز اگه تو چشات ببینم
می تونم به پای عشقت تا قیامتم بشینم
سرنوشت یه روز آبی مارو باهم آشنا کرد
آسمون هرچی صفا داشت به ما بخشیدو وفا کرد
از خدا دوباره خواستم عشق بیگناهمونو
با شکوفه فرش کردم خاک وعده گاهمونو
برق عاشقونه رو باز اگه تو چشات ببینم
میتونم به پای عشقت تا قیامتم بشینم
سرنوشت یه روز آبی مارو باهم آشنا کرد
آسمون هرچی صفا داشت به ما بخشید و وفا کرد
اسم سرنوشتو بردار؛ از خطاهای من و تو
کار آسمون نبوده اشتباهای من و تو
گفتی فایده ای نداره ؛ از گذشته ها نوشتن
کار عاقلانه ای نیست ازتو بن بستا گذشتن
ولی من گذشته ها رو رفته از دست نمیدونم
باز دوباره خواستنت رو راه بن بست نمیدونم
راه بن بست نمیدونم
راه بن بست نمیدونم