گمت کردم

گُمِت کردم!

 

گمت کردم تو چین دامنِ شب!

تو این پس کوچه های گنگِ بی لب!
گمت کردم من امشب زیر بارون

تو تنهایی سرسخت زمستون!

 

نگاهِ آخرت مثل یه خنجر

نشسته تو گلوی عاشق من!

بذار از عطر لبخندت بمیرم

بذار یادم بره این دل شکستن!

 

بذار یادم نیاد چشمای خیست

که شهر خاطراتُ زیر و رو کرد

کجا باید به یادت گریه سر داد

کجا باید صداتُ جستجو کرد

 

هنوز خوش باورم مثل همیشه

تو فکر پوچِ شاید دیدنِ تو

تمام آرزوی این ترانه

دوباره دیدن و بوئیدن تو!

 

گمت کردم تو چین دامنِ شب!

تو این پس کوچه های گنگِ بی لب!

گمت کردم من امشب زیر بارون

تو تنهایی سرسخت زمستون!


                                      حسن علیشیری

ترانه و ترانه سرایی در ایران(2)

 

 

متاسفانه ترانه سرا در ادبیات و حتی موسیقی ما به شدت مظلوم است و اکثر مردم ترانه ها را با نام خوانندگان آنها می شناسند. در هنر خواننده شکی نیست ولی آیا همه ی ما نمی دانیم که در بسیاری اوقات خواننده ها حتی معنی شعری که می خوانند، نمی دانند. برای مثال شاید دکلمه ی داریوش از شعر حافظ را شنیده باشید:

نوبهار است بر آن کوش که خوشدل باشی / که بسی گل بدمد باز تو در گل باشی

که خواننده ی محترم هر دو "گل" را به ضم "گ" خوانده که واضح است دومی به کسر "گ" است. یا شادمهر در آلبوم "خیالی نیست" در آهنگی شعری از یغما گلرویی را می خواند:

نازنین فقط توی همین نفس با من باش/ بگو هستی که برمبه این قفس با من باش

که شادمهر "برم به(رفتن به)" می خواند که صحیح آن "برمبه" ( به ضم "ر" است).

اما شادمهر در میان خوانندگان کمی منصف تر است. چنانکه او در مصاحبه ای گفت که من از شعر سر رشته ای ندارم و ترانه ها را دوستان مطلعم بریم انتخاب می کنند.

حال سراغ ترانه سرا های جوان برویم :

  1. چه خوشمان بیاید چه نیاید باید از مریم حیدر زاده به عنوان اولین کسی که ترانه را در سطحی عام مطرح کرد نام برد. علیرغم زیاده گویی هایش در بسیاری از ترانه ها -که معلوم نیست چرا آنها را خط نمی زند- و نیز تمایل او به ارائه ی حجم زیاد کار که به از دست رفتن کیفیت می انجامد، باید اذعان داشت که او به مدد حس عمیق ترانه هایش و دکلمه های دلنشینش و جسارتش در بیان لحظات عاشقانه با حسی کاملا زنانه،در ترانه سرایی نامی برای خود دست و پا کرد.
  2.  محمدعلی بهمنی: غزل سرای موفق معاصر که پا به عرصه ی ترانه گذاشت. او ترانه سرایی را قبل از انقلاب شروع کرد. ترانه های او را نسل پیش با صدای رامش و ستار شنیده اند و نسل جدید، او را با ترانه "دهاتی" با صدای شادمهر و ترانه زیبای "بهار بهار" با صدای ناصر عبدللهی می شناسد. او در سال 1380 مجموعه ای از ترانه هایش را تحت عنوان "امانم بده" منتشر کرد. سادگی زبان و همچنین استفاده از تصاویر ساده از ویژگی های ترانه های اوست.
  3. اما شاید جدی ترین ترانه سرای پس از انقلاب " یغما گلرویی" باشد. او قبل از انتشار کتاب پرنده بی پرنده اش شهرت چندانی نداشت، ولی ترانه هایش را با صدای خواننده ها بزرگی شنیده بودیم: غزلک (سعید شهروز) گریه کردم، من خودمم نه خاطره(ناصر عبدللهی) لا جرعه ی عطش شکن (امیر کریمی)و بسیاری دیگر.اما بهترین اجرا از ترانه هایش، با صدای "سیاوش قمیشی" است ( به قول خود یغما: عزیزی در آن سوی آبها ترانه های مرا به اوج برد ). ترانه های نقاب، فاصله،خسته شدم از آلبوم نقاب سیاوش. و ترانه های بی سرزمین تر از باد، لعنت، مزرعه، عسل بانو، بارونو دوست دارم ، از آلبوم بی سرزمین تر از باد از کارهای اوست.

یغما با انتشار کتاب دومش " تنها برای تو می نویسم بی بی باران" نوید روزهای بهتر را داد. یغما قدرت تصویر سازی جنتی عطایی و سادگی قنبری را پیوند زده و ترانه های بدیعی سروده. این ترانه سرای جوان تهرانی هنوز حرفهای زیادی برای گفتن دارد.

 

در این میان نامهای دیگری نیز در خور تاملند: افشین یدللهی ( ترانه زیبای شب دهم و ترانه تیتراژ پایانی خط قرمز و مسافری از هند و ...) بابک روزبه ( حال من بی تو ) سهیل محمودی چهره ی آشنای برنامه های صدا و سیما ( نازنین، حدیث مهربونی ) نیلوفر لاری پور ( پر پرواز، علامت سوال، مسافر با صدای شادمهر ) رضا عبدللهی، محمدعلی شیرازی و ... که نه مجالی برای صحبت از آنها هست نه اطلاعاتی را می توان درباره ی آنها بدست آورد. در جستجوی اینترنتی نیز به جز شهیار قنبری آن هم به دلیل خواننده بودن و شهرت زیادش، از ترانه سرای دیگری اطلاعات دندان گیری نصیبتان نمی شود. همین است که گفتم ترانه سرا در ایران مظلوم است.