انگار با من از همه کس آشناتری


انگار با من از همه کس آشناتری
از هر صدای خوب برایم صداتری

آیینه ای به پاکی سر چشمه ی یقین
با اینکه روبروی منی و مکدری

تو عطر هر سپیده و نجوای هر نسیم
تو انتهای هر ره و آن سوی هر دری

لالای پر نوازش باران نم نمی
خاک مرا به خواب گل سرخ می بری

انگار با من از همه کس ‌آشناتری
از هر صدا خوب برایم صداتری

درهای ناگشوده ی معنای هر غروب
مفهوم سر به مهر طلوع مکرری

هم روح لحظه های شکوفایی و طلوع
هم روح لحظه های گل یاس پرپری

از تو اگر که بگذرم ، از خود گذشته ام
هرگز گمان نمی برم از من ،‌ تو بگذری

انگار با من از همه کس آشناتری
از هر صدای خوب برایم صداتری

من غرقه ی تمامی غرقاب های مرگ
تو لحظه ی عزیز رسیدن به بندری

من چیره می شوم به هراس غریب مرگ
از تو مراست وعده ی میلاد دیگری

از تو اگر که بگذرم از خود گذشته ام
هرگز گمان نمی برم از من تو بگذری

انگار با من از همه کس آشناتری
از هر صدای خوب برایم صداتری

                                     (اردلان سرفراز)

با تو ‚ تا تو

    

یه عطش مونده به دریا               
یه قدم مونده به رویا
یه نفس مونده به آواز
 یه غزل مونده به پرواز
 یه ترانه مونده تا یار
 یه طنین مونده به آوار
 یه ستاره مونده تا روز
 سه سفر مونده به دیروز
بگو تا حضور بوسه
 چن تا لبریختگی مونده ؟
 چن تا بغض تلخ نشکن ؟
چن تا آواز نخونده ؟
 با تو ‚ تا تو می رسم من
 بی حصار سرد پیرهن
 می گذرم از این گذرگاه
واسه پیدا کردن ماه
 واسه کشف آخرین زخم
 تا پل معلق اخم
سر می رم تا لب بارون
 تا شب خیس خیابون
بگو تاحضور بوسه
 چن تالبریختگی مونده ؟
 چن تا بغض تلخ نشکن ؟
 چن تا آواز نخونده ؟