چند وقت پیش این مطلبو تو بی بی سی خوندم. احتمالا شاهکار رو می شناسید ولی ازش چقدر می دونید؟ می دونید که:
![]() |
- اسم کوچک من "شاهکار" هست و فامیلیم "بینش پژوه" ... متولد 22 آذر 1351 هستم از تهران، دیپلم فرهنگ و ادب دارم بعد جغرافیای اقتصادی خوندم و در مقطع فوق لیسانس جغرافیای سیاسی، برای اینکه به این رشته ها خیلی علاقمند بودم.
من به ادبیات هم گرایش پیدا کردم و در زمانی که رشته های دیگه رو می خوندم موسیقی رو هم شروع کردم. ساز تخصصی من Drum است و ساز دومم گیتار است.
استاد دانشگاه آزاد هم هستم. چند تا کتاب از من منتشر شده تحت عناوین " دستهایت را دوست می دارم " ، " کافه نادری " ، " ابدیت یک بوسه " ، " بی شعورستان " و چیزهایی که در آتیه خواهد آمد.
اسم "شاهکار" رو روی جلد بعضی از آلبومها خوندین مخصوصا آلبومهای علیرضا عصار و شادمهر عقیلی.شاهکار براشون یا آهنگ ساخته یا شعر گفته.
![]() |
بعد از سالها (اولین کاستش خیلی سال قبل بیرون آمده بوده ) یک آلبوم چهارآهنگه وارد بازار ایران کرده. آلبومی به اسم "اسکناس" که چهار تا آهنگ بیشتر نداره ولی همین آهنگها هم جای تعجبه که جواز پخش پیدا کرده .
شاهکار: از لحظه ای که ما این آلبوم رو ضبط کردیم تا وقتی که به شکل مجاز آمد بیرون حدود چهار سال طول کشید و خیلی سالهای سختی بود.
بزرگترین مشکل این بود که تو این همه سال در واقع به طور طبیعی خلاقیت می مرد و وضعیت برای شروع کارهای دیگه دشوار بود ... ولی خوب چاره ای نبود جز صبر ...
به هر حال این مقدار صبر کردیم و آمد بیرون و حدود شاید یک سال و نیم پیش کارها از استودیو به سرقت رفت که طبیعی بود برای اینکه کاری که سالها در استودیو بمونه به هر حال درز می کنه.
این کار حدود یک سال و نیم پیش توی بازار زیر زمینی در واقع حضور داشت و احتمالاً از همین طریق در موردش شنیدین و به همین دلیل چون عنوانی نداشت نمی دونستید این کار رو چه کسی گفته و کی خونده. در هر حال این روزها گذشت و حالا این آلبوم در بازار موجود هست.
اگه به شعر های این آهنگها گوش کنین شاخ در میارین. کلمات و اصطلاحاتی تو این آهنگها هست که دست کمی از آهنگهای رپ آمریکائی نداره. کلماتی مثل "عشق لاتی" یا مثلأ "سیگاری" !
![]() |
دکلمه اول آلبوم هم خیلی توجه رو جلب میکنه. هر کی این کاستو شنیده خاطرخواه دکلمه اولش شده.
تو بگو ما رو زدی . . . ما م همه جا می گیم آره
خوش دارم خوش باشی تو خیال خامت . . . حالیته؟
اون نگاهت اگه بیسته ما می گیریم بیست و یک
خودمون روی دو می خوابیم ، زیر خالت . . . حالیته؟
همه این حرفا رو گفتم
ولی راستش رو بخوای بدجوری دیوونتم خیلی می خوامت . . . حالیته ؟
شاهکار : کل کاست با این دکلمه شروع میشه و بیت اولش اینه : " یک جورایی نازنین خیلی می خوامت ، حالیته ؟ " که یک در واقع ژانر و سبک لاتی مآب داره و در واقع به عشق از منظر یک چاله میدونی نگاه میکنه که اون هم به هر حال منظریست ... به هر حال این آدمهام وجود دارند و این آدمهام عاشق می شن. ما بخاطر طنز در واقع این سبک رو برای اشعار انتخاب کردیم.
ولی چرا طنز ، برای اینکه یک حس خیلی صمیمی هم توی این سبک "لاتی خیابونی" هست که به هر حال تو هم توی کارهات بهش علاقه داری ، یعنی به شکلهای مختلفی میشه اون حالت خودمونی و بی ریا رو تو اینجور کلام دید ...
- آره دقیقا من فکر می کنم که معرفتی توی افراد این قشر وجود داره که تو قشر روشن فکر و تحصیل کرده و مرفه نیست.
![]() |
چرا اسم آلبوم رو " اسکناس " گذاشتی ؟
- یکی از قطعه ها اسمش هست " اسکناس " و فکر کردیم که این اسم احتمالاً نام متفاوتی خواهد بود. بنابراین انتخابش کردیم.
خوب برای من جالبه که تو خودت از اون قشر به اصطلاح "چاله میدونی" نیستی ولی به زبون اونها شعر می گی !؟
- ببینید هنوز هم وقتی تحصیل کرده ترین و روشن فکر ترین ایرانی ها ، یک فیلمی از حال و هوای چهل پنجاه سال پیش می بینند که فرض بفرمایید مثلاً آقای " بهروز وثوقی " بازی کردن ، باز یک خون جدیدی در رگهای آدم ها جریان پیدا می کنه و فکر می کنم این در واقع برگشتن به اصالت ما هست ، یعنی هر کدوم از ما حتی اگر پنجاه سال هم در قلب اروپا زندگی کرده باشیم ، باز هم وقتی اون کلمات رو می شنویم فکر می کنم که خوشمون می آید و این در واقع داستانی یا چیزی است که در خون ماست.
شاهکار، تعجب نمی کنی که فقط 20 تا بیت از شعرهای تو حذف شده و کل آلبوم اجازه گرفته که پخش بشه ؟
- این رو در کمال فروتنی عرض می کنم ... علت این بود که این کار رو من کرده بودم یعنی کسی که 24 سال درس خونده بود و الان استاد دانشگاه است این کار رو کرده نه یک کسی که از یک جایی رد می شده و اومده و Rap خونده ... فکر می کنم بزرگترین و مهمترین علتش این بود که دوستان ما در وزارت ارشاد به این نتیجه رسیدن که پشتش تفکر وجود داره و در واقع جرقه های مطربی در پس داستان نیست !
![]() |
شاهکار حالا داستان آلبوم " اسکناس بماند . دوست دارم از یک شعری برامون بگی که دو سالیه با ما بوده منظورم شعر " خیالی نیست " هست که " شادمهر عقیلی " خونده ...
- خوب شادمهر وقتی ایران بود ما خیلی با هم دوست بودیم و اون اساساً تکه کلامش این بود که " خیالی نیست ... " هر اتفاقی که می افتاد یا هر بلایی سرش می آوردن در واقع می گفت " خیالی نیست " ... بعد این " خیالی نیست " مونده بود توی ذهن من و اون رو به صورت شعر در آوردم.
حالا این شعر " خیالی نیست " اصلاً برات خاطره ای داشته و تجربه ای واقعی هم توی زندگیت بوده ؟
- موضوع شعر یک چیزیه که احتمالا تمام جوانهای امروزی باهاش برخورد کردند. حالا ممکنه مثلاً اسم دوست دختر تو با اسم دوست دختر من فرق داشته باشه یا مثلاً موهای دوست من بلند باشه و مال تو کوتاه !
ولی به هر حال این بلایی هست که خیلی از دختر ها سر پسرها و خیلی از پسرها سر دخترها آوردن! ولی اساساً من این رو به صورت تجربه جدی نگاه نمی کنم و فکر می کنم تو زندگی هر جوونی اگه این موضوعات وجود نداشته باشه اصلاً جوونی نکرده.
من " خیالی نیست " رو به هوای شادمهر نوشتم که شادمهر بخونه ... اما دو تا دیگه از کارها رو در همون آلبوم " خیالی نیست " شادمهر بدون اجازه من استفاده کرد ... یکیش " باور " بود و یکی دیگه آهنگی بود به اسم "زمستان" که من ساخته بودم و در پس اعتراض من از آلبوم حذفش کرد.و در آلبوم " آدم فروش " هم دو ترانه را بدون اجازه من استفاده کرده. یکی " دل دیوونه " و دومی " تهدید " ...
ولی رو ی جلد اسم تو رو ندیدم !
- اسم من رو نزده ، به جای اسم من اسم های دیگه ای زده ولی الان تو سایتش که برین این طوری که شنیدم ، اسم من رو زده. منتهی اصلاً مهم نیست که اسم من زده بشه یا نه ، ولی هنرمند ها لزوماً و دقیقاً اونی نیستند که دیده می شوند.
خوب شاهکار جان برگردیم به آلبوم " اسکناس " ... اخیراً یک مقاله از تو در روزنامه
Daily Telegraph چاپ لندن بود بهمراه عکسی از تو با کت شلوار و پاپیون و سیگار برگ!!
واقعاً برای خیلی از انگلیسی ها که این روزنامه را نگاه می کردند و البته خود بنده عجیب بود. شوک شده بودیم که Rap ایرانی اون هم با اون کلام " خیابونی " رو یک مدرس دانشگاه اتو کشیده، خونده !
- من یک استاد دانشگاه خیلی جوون هستم. من 31 سال بیشتر ندارم و در واقع تو برزخی بین استاد دانشگاه بودن و جوون بودن و شیطوونی کردن و اینجور چیزها موندم .
![]() |
مجرد هستی یا ازدواج کردی ؟
- من مجرد هستم.
یک عده خوشحال شدند یک عده غمگین ...
- اونهایی که غمگین شدن چرا ؟
اون ها پسرها هستند فکر کنم ... !
شاهکار برام از مجموعه شعر " کافه نادری " بگو ؟
- این دومین مجموعه ای هست که از من بیرون آمده ... اولین کتاب من " دستهایت را دوست می دارم " و این مجموعه اشعار نو و یا سپید من هست. دومی کتابی است تحت عنوان " کافه نادری " که تو بهش اشاره کردی ، این مجموعه ترانه هایی است که من گفتم ، کامل نیست ولی حدود 108 ترانه توی این کتاب وجود داره از من ...
ترانه هایی است که " علیرضا عصار " ، " شادمهر عقیلی " و دیگران از من خوندند. به اضافه چند تا از آهنگ ها و شعرهایی که خودم خوندم. یک کتاب دیگری این روزها در واقع زیر چاپ است با عنوان " ابدیت یک بوسه " که ترجمه یک صد شعر عاشقانه است که ترجمه و بازسرایی کردم.
کتاب بعدی که در مراحل گرفتن مجوز رو در وزارت ارشاد طی می کنه عنوانش است. " بی شعورستان " که در صورتی که مجوز بگیره اون هم چاپ خواهد شد.
میشه یک قطعه از این کتاب شعر " بی شعورستان " رو برای ما بخونی ؟
- بله. من یک شعری برایتان می خوانم با عنوان " دختر دستفروش " که در واقع یک شعر اجتماعی است ...
در زمستان نیاز دختر دستفروش به تن پنجره ها می کوبد.
آه اما مردم شیشه هاشان بالاست. ...
دختر از پشت چراغ از غم نان به کنار اتوبان آمده است ، او گرسنه است هنوز ، شیشه ها پایین و بوقها در هیجان. دختر دستفروش تن فروش است امروز ...
سالها می گذرد ، دختری فرسوده روی یک نیمکت چوبی سرد کنج تاریک پلی می میرد ... مردمان می گذرند و به هم می گویند که زنی فاحشه بود ...
این کتاب " کافه نادری " دو بخش داره ، یک بخشش در باب اجتماع و سیاست گفته و سروده شده ، و یک بخشش در باب عشق و تنفر ... اون قسمتی که در ارتباط با اجتماع و سیاست است عنوانش هست " کافه نادری " یعنی دفتر دومش و دفتر اول که در ارتباط با عشق و تنفر دارد عنوانش هست " روسبیان باکره " ....
حالا در مورد آلبوم " اسکناس " دوست دارم باز هم صحبت کنیم. آلبومی که من حتی اسم شعر هاش رو نمیدونم چون نسخه کپی اش دست منه. همون طور که خودت گفتی یک سال و نیم پیش از استودیو دزدیده شد و من در حدود یک سال پیش تقریباً شنیدمش. بعضی از آهنگ ها رو که دکلمه هم داشت ... خودت دکلمه کردی نه ؟
- بله درسته. صدای خودمه.
و 20 بیت از ترانه ها حذف شده ، میشه یکی دو تا از این بیت ها رو بگی که ما بدونیم چه جور بیت هایی بوده ؟
- من اساساً فکر می کنم به این بخش موضوع میشه نپرداخت برای اینکه حتماً صلاح دونستند که حذفش کردند.
ولی اون اشعاری که حذف شده از نوع عاطفی بوده یا بخاطر لحن خاصش ؟
- نه هیچکدوم . ببینید نام انبیاء و اولیا در اشعار استفاده شده بوده . به طور مثال من از اسم اصغر استفاده کردم و مثلاً این اسم حضرت علی اصغر بوده و وقتی به ما گفتند که این اسم ها رو بهتره عوض بکنیم ما هم باهاش موافق بودیم برای اینکه مذهب برایمان تقدس داره و ترجیح میدیم که نام های مذهبی رو وارد محاوره نکنیم.
حالا یکی دیگه از آهنگ های تو هست که راجع به دخترها است ، درسته ؟
- آره. دخترها برای اینکه از خونه هاشون بیرون بیان به خصوص تو شهر ما و به خصوص توی این قسمتی که ما زندگی می کنیم در بالای شهر ، دو ساعت آرایش می کنند برای اینکه بیایند بیرون یک کیلو بادمجون بخرند و مثلاً این خرید خودش یک ربع طول میکشه ولی آرایش 2 ساعت !!!
در واقع ما انتقاد کردیم به این قسمت موضوع، به مصرف گرایی ، به غرب زدگی انتقاد کردیم و اینکه ایرانی که بهتره ایرانی باقی بمونه و آنقدر مسخ فرهنگ فرنگی نشه. برای اینکه ما خودمان هم یک چیزهایی داریم.
البته خودت پاپیون زدی و موقع مصاحبه دو سه بار هم خودت کلمات انگلیسی انداختی ها ! ...
- آره اصلا تردید نکن. من اول از همه همیشه به خودم خرده می گیرم. همیشه تو شعرهام ، توی کارهام برای اینکه من اگر بتونم اول از خودم انتقاد بکنم ، بعد حق دارم که از دیگران بکنم. و اصلاً زبان نقد وقتی نافذ هست که تو اول به خودت بند کنی.
یک سوالی هم که برای من مطرحه اینه که چطور اسم کوچیکت " شاهکاره " ، من اولین باره که این اسم رو می شنوم!
- این رو شما بهتره برید از پدر مادرم سوال بکنید برای اینکه فکر کردن شاهکار کردن!
آخر مصاحبه برام از یکی از ترانه هائی بگو که برای علیرضا عصار نوشتی ؟
- من فکر می کنم چیزی که برای مردم میتونه جالب باشه ، " خیال نکن " با صدای " علیرضا عصار " از آلبوم " عشق الهی " هستش.
دو کلمه هم درباره " خیال نکن " میگی برای ما ؟
- بیشتر شب ها من و علیرضا عصار با هم هستیم. دوست خیلی صمیمی من هست. یک شب که خونه " فواد حجازی " بودیم تا صبح ... اون همون شب یک ملودی برام زد گفت این قشنگه ، من هم گفتم آره ... ملودی خوبیه ... بعد رفتیم و طبق معمول ما ها هم که تا ظهر خواب هستیم ! وقتی بیدار شدم بعد از ناهار این ترانه " خیال نکن " رو نوشتم که تبدیل شد شاید به محبوب ترین آهنگی که علیرضا خوند در طول زندگیش
شاهکار رو از قبلتر با ترانههایی که عصار خوند میشناختم و با کتاب کافه نادری و آلبوم اسکناس که دیگه کولاک/موفق باشی و از راهنماییها و زحماتت ممنون.
سلام دوست عزیز! شرمنده کرده ای! هم به خاطر نقل ترانه و هم به خطر یادی که از من کردی! بی هیچ شکسته نفسی و اداهای...بگویم که هنوز هیچ نیستم و اگر قصوری در سر زدن به وبلاگ شما شده بیشتر به خاطر کمبود زمان بوده! در مورد آن دوست ؛پرشتابمان؛ و اظهار لطفی(!!) که نسبت به من داشتند حرف خاصی ندارم به جز اینکه به پی جویی و پشتکارشان غبطه می خورم! ایشان مطالب مربوط به من را حتا بیشتر و بهتر از خودم پیگیری می کنند! دست مریزاد! ای کاش تنها کمی دل و جرات داشتند تا نامی و نشانی از خود به جای می گذاشتند و بیشتر با ایشان آشنا می شدیم! ..راستی داشت یادم می رفت! این دوست ما که معلوم نیست این همه عقده را کجا فروخورده که این گونه به فوران در آمده ترانه افشین یداللهی را در ؛خط قرمز؛ فراموش کرده!!: گاهی وقتا با یه رویا می شه از حادثه رد شد/ می شه مثل یک مسافر آشنای خوب و بد شد!؛ باز هم از شما سپاسگزارم و در انتظار دیدار و آشنایی های بیشتر!
... و نکتهی دیگری که فراموش کردم بگویم اینکه ای کاش وقتی تمام یا بخشی از مطلبی را از وبلاگ و نویسنده دیگری نقل می کنی به منبع اصلی اشاره ای کنی! در مورد هر دو مطلبی که در پست های گذشته نوشته ای به نظر می رسد ذکر منبع را فراموش کرده ای! به خصوص مطلب اول که حتا اشتباه نویسنده ی اصلی را در مورد ترانه دو پنجره تکرار کرده ای!- اشتباهی که مدتها پیش باعث آشنایی من و آن نویسنده عزیز شد!!..در هر صورت همانطور که گفتم همین که از ترانه می نویسی قابل تقدیر است اما با رعایت این مسائل نوشته هایت قابل اعتناتر خواهد شد!
خطاب به استاد اعظم،علی شیری اگر اینجا را می خوانند! اول اینکه عقده ای شما هستید! که می دانید و می دانم عقده ی ترانه نوشتن دارید و این عقده هم چنانچه می دانید و می دانم هیچگاه گشوده نخواهد شد! نهایت شما نوچه بودن است برادر نه ترانه نوشتن! دوم اینکه بعید است که شما ندانید آن ترانه که می گویید از آقای اسماعیل فرزانه است! که آقای استاد یداللهی آن را فقط به اصطلاح روتوش کرده اند و اگر کمی دقت بفرمایید خواهید شنید که روایت ابتدایی ترانه که در قسمت های نخستین سریال پخش میشد متفاوت با نسخه ی بعدی (واپسین) است! و اگر باز دقت می کردید ابتدا در تیتراژ پایانی سریال هم نام آقای فرزانه نوشته میشد و بعد (بعد از رتوش) اسم آقای یداللهی بدو بدو به میدان آمد. سریال را ندیده اید؟از دکتر بپرسید! خجالت می کشید؟ به سروش سیما زنگ بزنید تا قسمت های اولیه ی سریال خط قرمز را برایتان بیاورند تا این بار تیتراژ انتهایی و اسم آقای فرزانه را خوب ببینید!..در ضمن قربانت گردم شما که همدم و هم پیاله ی دکتر هستید چرا ترانه را اشتباه می نویسید(میشه مثل یه * غریبه * آشنای خوب و بد شد) این قسمت که توسط دکتر رتوش شده برادر .لااقل این تکه را از بر می کردی!!!!!